کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی
اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم
دوستی شوخی سرد آدماست ، بازی شیرین گرگم به هواست
واسه کشتن غرورمن و تو ، دوستی توطئه ثانیه هاست
هیچ وقت مغرورنشو ، برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند .
غرور من که زسختی به کوه میمانست ، کمر به کشتن خود بست و خاک پای تو شد
دلم که به همه بیگانه بود و یار نداشت ، چه دید در تو که اینگونه آشنای تو شد ؟
خدا بودم خدای خودپرستان گدا كردی مرا تو سنگ مغرور
مرا باور به بی همتائی ام بود مرا از باور خود كردی ام دور
تعداد صفحات : 2
اطلاعات کاربری
آمار سایت