به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان
آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون
صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی
ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را
خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود
مرا هرگز نباشد بیمی از مشت برادر جان مرا نامردمی کشت
فتوت پیشه خندد روی در روی زند نامرد ناکـــس خنجر از پشت
به نامردی نامردان قسم جانا كه نامردی كه نامردان خجل گشتند از بس كه تو نامردی
به نامردمان مهر كردم بسی نچیدم گل مردمی از كسی
بسا كس كه از پا در افتاده بود سراسر توان را زكف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد بخونم ز نامردی انگشت زد
گمان كردم كه با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم كه نامردی
تعداد صفحات : 5
اطلاعات کاربری
آمار سایت