کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی
اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم
دوستی شوخی سرد آدماست ، بازی شیرین گرگم به هواست
واسه کشتن غرورمن و تو ، دوستی توطئه ثانیه هاست
هیچ وقت مغرورنشو ، برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند .
غرور من که زسختی به کوه میمانست ، کمر به کشتن خود بست و خاک پای تو شد
دلم که به همه بیگانه بود و یار نداشت ، چه دید در تو که اینگونه آشنای تو شد ؟
خدا بودم خدای خودپرستان گدا كردی مرا تو سنگ مغرور
مرا باور به بی همتائی ام بود مرا از باور خود كردی ام دور
گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای من شکستم هر دو را
گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام به خاموشی مغرورانه ات
شکستی تو مرا
شده بازیچه ای قلب صبورم شکستی عاقبت بال غرورم
به آسانی گذشتی از کنارم مثال دفتری کردی مرورم
تعداد صفحات : 3
اطلاعات کاربری
آمار سایت