از بعضی از آدمها تنها خاطره می ماند !
از بعضی های دیگر هم هیچ !
خاطره ساختن لیاقت می خواهد !
گاهی باید فاتحه خاطره ای رو خوند !
وگر نه همون خاطره فاتحه تو رو می خونه . . .
به هم میرسیم ۳ نفر میشیم
من و تو و شادی
از هم دور میشیم ۴ نفر میشیم
تو و تنهایی، من و خاطره
دست خالی که نمیشود به پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه میافتم …
هیس …
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم …
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
زیر درخت سیب نذر کرده ام به آمدنت …
فصل شکوفه زدن از خاطرات نزدیک است !
تعداد صفحات : 2
اطلاعات کاربری
آمار سایت