شب بخیر ای آخرین امید من / نذار تاریکی تو قلبت بنشینه
چشاتو بروی شهر شب ببند / تا چشای کوچیکت خواب ببینه
پس از اَفرینش اَدم خدا گفت به او: نازنینم اَدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر اَی ..
اَدم اَرام و نجیب ، اَمد پیش !!.
... زیر چشمی به خدا می نگریست !..
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست .
نازنینم اَدم!!. ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید ) !!!..
یاد من باش ... که بس تنهایم !!.
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
به اندازه عرش ..نه ....نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!
اَدم ،.. کوله اش را بر داشت
خسته و سخت قدم بر می داشت !...
راهی ظلمت پر شور زمین ..
طفلکی بنده غمگین اَدم!..
در میان لحظه ی جانکاه ، هبوط ...
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم اَدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!!!
نازنینم اَدم .... نبری از یادم ؟؟!!!!..
ای خسته قوش آواره گزیرسن بو دیاری
زندان دی قفص دی چمن و باغ و بهاری
بختین کاپیسی ایندی قفلانسا داریخما
هر بیر قفلین واردی طبیعتده آچاری
ترجمه:
ای پرنده خسته که آواره این دیارو میگردی
زندان و قفصه برات چمن و باغ و بهار
اگه درِ بخت و اقبال الان به روت بسته است دلتنگ نشو
کلید هر قفلی رو میتونی توی طبیعت پیدا کنی
حآل و احوآلمآن عآليست.....
هرروز گآومآن ميزآيد امآ......
مرغمآن تخم نميگذآرد....!!!!
آدمهاي خالص را دوست دارم ، همانهايي كه بدي هيچكس را باور ندارند ، همانهايي كه براي همه كس لبخند دارند ، همانهايي كه بوي ناب "آدم"ميدهند . و من باوردارم که تو از همانهایی.
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
جز خدا کیست که در سایه مهرش باشیم
رحمت اوست که پیوسته پناه من و توست
خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده
دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده
الهی ،آن خواهم که هیچ نخواهم
الهی ، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم ، تو از ما بگذر
الهی ، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده
الهی راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر
الهی ، چون تو حاضری چه جویم ، چون تو ناظری چه گویم
الهی آگر بخواهم شرمسارم ، و اگر نخواهم گرفتار
الهی در بسته نیست، ما دست و پا بسته ایم
الهی ، مرا عمل بهشت نیست و طاقت دوزخ ندارم
اکنون کار با فضل تو افتاد
به خدا تا اندازه ی امیدوار باش که جرات گناه کردن پیدا نکنی
و از اون تا اندازه ی بترس که از رحمت اون ناامید نشوی
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه می نشینیم
در روز عرفه که سجاده ای به وسعت هستی گسترده است
تو آنچنانی که من دوست دارم ، پس مرا آنچنان کن که تو دوست داری
جز وصل تو دل به هرچه بستم توبه / بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صد بار / زین توبه که صدبار شکستم توبه
روز عرفه، روز بی پیرایگی و آراستگی در عرفات خدا
و روز زمزمه رازمندی های حسین و روز برخورد اشک و لبخند است
یا رب ز گناه زشت خود منفعلم / وز قول بد و فعل بد خود خجلم
فیضی به دلم ز عالم قدس رسان / تا محو شود خیال باطل ز دلم
خدایا
/> آنگاه که جان ها و اندیشه ها از نسیم فرحبخش نام و یادت سرشار است
/> بگذار در برکه عرفه، خود را از زنگار غفلت و معصیت شستوشو دهیم
میخواهم در ابریترین لحظهها فریاد بزنم و از باران عرفه سیراب شوم
ای جمله بی کسان عالم را کَس / یک جو کرمت یار من بی کَس بس
هر کَس به کسی و حضرتی می نازد / جز حضرت تو ندارد این بی کَس ، کَس
یا رب به محمد و علی و زهرا / یا رب به حسین و حسن و آل عبا
کز سر لطف بر آر حاجتم در دو سرا / بی منت خلق یا علی الاعلا