دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم
تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم . . .
دیواری ساخته ام از جنس غرور با بافته ای از باورهایم
تا در روزهای تنهایی و دلتنگی به آن تکیه کنم . . .
با من تنها بگو این قصه را / با من تنها خدا ، این بنده را
ای خدا تنها تویی تنها منم / من به تنهایی تو سر میزم . .
کنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
تنهایی را باید با خط بریل می نوشتند
شنیدنش کافی نیست ، باید لمسش کرد . . .
تو تنها باش و من تنهای تنها / که دارم وقت تنهایی سخن ها
نگاه عاشقم تا آسمانهاست / مرا تا عرش اعلا نردبان هاست
نماز خلوتم را صد قنوت است / کلام شعر تنهایی سکوت است . . .
دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر
درد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتر
یک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیم
اما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر . .
تعداد صفحات : 15