تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم ، بی تو یک عمر
فرصت برای گریستن دارم ، اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست ،
تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید . . .
تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم ، بی تو یک عمر
فرصت برای گریستن دارم ، اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست ،
تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید . . .
تو خوبی!
تو بهترینی!
تو تکی!
.
.
.
.
.
اینم از هندونه شب یلدات. بذارشون تو یخچال خنک شه ! یلدا مبارک!
خدا همین جاست ؛ نیازی به سفر نیست
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند …
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد
خدا در جمله ی ” عجب شانسی آوردم ” است
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو . . .
چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم!
خداوند کلیدهای گنجینه های خویش را در دستان تو گذاشته است
چرا که به تو اجاز ه داده است که از او بخواهی .
پس هرگاه بخواهی می توانی درهای نعمتش را با دعا بگشایی
و ریزش باران رحمتش را طلب کنی . . .
الهی
به سوی تو آمدم به حق خودت مرا بر مگردان
الهی
اگر بخواهم، شرمسارم و اگر نخواهم، گرفتارم . . .
عشق یعنی اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفار الذنوب
عشق یعنی چشمها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب
عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . .
تعداد صفحات : 17