هععععععی
چند روز پیش یه جا مهمون بودیم که تا سفره رو کشیدن چشمم به یه دوست قدیمی افتاد)":
ینی چشمام درست میدید)":
آره خودش بود و اونم داشت به من نگاه میکرد آخه خیلی وقت بود همدیگه رو ندیده بودیم)":
دیگه طاقطمون تموم شد و همدیگه رو همونجا بغل کردیم و زار زار گریه میکردیم)":
فقط نمیدونم چرا بقیه اینجوری بهمون نگاه میکردن ==> :lll
خوب بابا از وقتی مرغ گرون شده بود من دیگه نتونسته بودم دوست قدیمی خودمو که مرغ باشه ببینم:))
ملت چقد بی احساس شدن اصن به احساسات یه جوون احترام نمیذارنا:)))
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت