بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق
تمومه عمر آوازم دیگه خاموشه خاموشم / نمیری هرگز از یادم من از یادت فراموشم
شروع رفتنت بی من شروع شعر اندوهه / بدون بعد از تو یاد تو برام سنگین تر از کوهه
آرزوهایت بلند بود
دست های من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
...فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای
و به ماه فکر می کنی.
بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
همه بغض من تقدیم غرورنازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد .
می روم شاید فراموشت کنم / با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش / از عذاب دیدنم آزاد باش
کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی
اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم
تعداد صفحات : 104
اطلاعات کاربری
آمار سایت