بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم *بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم * بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم
بوسه ام را می گذارم پشت در قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن هر چه میخواهی برایم ناز كن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟ آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
به خاطر یافتن مقصر,زندگی ات را تلخ و سیاه نكن
بگذار آن چه در پایان یك عشق به جای میماند
خاطرات خوش باشد با من آشتی كن تا دنیا با من آشتی كند
شک کرده بودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “من” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من !!!
یه رابطه هایی مثل ریگ کفش می مونه … اولش سعی میکنی قِلش بدی ته کفشت
و باهاش کنار بیای ولی آخرش مجبوری بندازیش بیرون !!!
نه حرفی برای گفتن …
نه امیدی برای ماندن …
نه پایی برای رفتن …
نه تمایلی برای دوباره ساختن …
تو از اول هم هیچ نداشتی !
افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است؟؟
فاصله هایند که دوستی را میبلعند !!!
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند…
به همین ســــــــــــادگی…
تعداد صفحات : 104