الهی
به سوی تو آمدم به حق خودت مرا بر مگردان
الهی
اگر بخواهم، شرمسارم و اگر نخواهم، گرفتارم . . .
الهی
به سوی تو آمدم به حق خودت مرا بر مگردان
الهی
اگر بخواهم، شرمسارم و اگر نخواهم، گرفتارم . . .
با من تنها بگو این قصه را / با من تنها خدا ، این بنده را
ای خدا تنها تویی تنها منم / من به تنهایی تو سر میزم . .
زندگی به سختی اش می ارزد
اگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی
خدای خوب من . . .
کنون دوستی را پیدا نکرده ام که به اندازه ” تنهایی ” شایسته رفاقت باشد . . .
تنهایی … دیوار … قهوه های سر رفته از حوصله ام
اتاقی که چهار تاق باز ، روی من خوابیده
چشم هایی که از ساعت ، کار افتاده ترند
و شانه های تو ، که زیر بار ِ باران نمی روند
باید گریه ام را روی بی کسی هایم تنظیم کنم
و این یعنی تنهایی
عشق یعنی اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفار الذنوب
عشق یعنی چشمها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب
عشق یعنی سر سجود و دل سجود
ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . .
یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه
بی یاد تو هرکجا نشستم توبه
صدبار شکستم و ببستم توبه
زین توبه که صدبار شکستم توبه
تعداد صفحات : 14